کد مطلب:95607 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

خطبه 110-در نکوهش دنیا












[صفحه 267]

در رد دنیا و اما بعد از حمد و ثنای خدای تعالی و انبیاء او... من شما را از دنیا برحذر می دارم زیرا كه دنیا غداراست دنیا در دیدگاه شما سبز می نماید. و با زیور و زینت خوش توجه شمار را به خود می برد... اما در اصل در شهوات و تمایلات و آرزوهای دو و دراز احاطه شده است تمام امتعه دنیا و زرها و زیورهای شگفتن انگیز آن در برابر آخرت و نعمتهای جاودان بهشتی تنها چیز و بی دوام است. دنیا با امیدهای بی اساس و زودگذر همراه است، به غرور و آرایش می فریبد ولی شادیها و بهجت آن دوامی ندارد و در آن تامین و آرامشی نیست. آمیخته به رنجهاو دردهاست دنیا فریبنده است، مانع رشد عقلی است متجاوز و متعدی است محدود و متناهی است و مردمی را كه بدان دل می بندند به خود می كشاند و اسیر می سازد. هم چنانكه خداوند تعالی گفته است دنیا مانند بارانی است كه از آسمان فرومی باشد و نباتان زمین را حیات می بخشد و سبز و خرم می دارد اما صبحگاهان دیگر نمی باشد و نباتان خشك می شوند و درهم می شكنند و مردم دنیا را مانند گیاه مجذوب و مفتون دنیا می شوند اما زمانی كه باران رحمت قطع می گردد و توفان حوادث فرومی نشیند آنها پراكنده و زیان دیده و محروم از دنی

ا می گردند. هیچ انسانی نیست كه در آرزوهای خود از دنیا متمتع گردد و شادمان بماند چه شیرینی دنیا زوال و نكبت را در پی دارد و گریه های نومیدی و زاریهای یاس آلود را به همراه می آورد یعنی نعمتش متصل به محنت و دولتش آمیخته به فقر و نكبت است هیچ باران فرح انگیزی نبارید مرگ به سیلهای خانه برانداز منتهی گردیده. هیچ وزش جان بخشی نوزید كه به توفان مهیب و ریشه افكن نیانجامید. هر كس صبحگاهان را با امید و آرزوهای دور برمی خیزد ولی هر شام درمی یابد كه حوادث تلخی برایش حادث شده است. هر شیرینی را تلخی و هر لذتی را لذتی در كمین است تا به عیش دنیا مشغولی از متالمات بی خبری. هیچكس به خوشی و كامیابی نخواهد رسید تا رنجی را در پی نداشته باشد. غرور دنیا فریبنده است متاع دنیا فریبنده تر و هر دو ناپایدار و گذرنده اند هیچكس در دنیا نیست كه باقی بماند مگر ذات اقدس الهی... ای مردم، در كار دنیا هیچ خبری نیست. تنها تقوا و پرهیزكاری شماست كه می تواند توشه آخرت باشد، پرهیزكاری است كه اندك آن بسیار است و صاحبش را ایمنی می بخشد. هر كس لذت بسیار از دنیا طلب كند محنت بسیار می برد چه بسیار دل بستگان به دنیا كه دنیا دردمندشان ساخته است، چه بزرگ م

ردان كه دنیا حقیر و ناچیزشان ساخته است. چه مردان پرغروری كه خوار و ذلیل دنیا شده اند. حكومت و سلطه در دنیا رنج و تعب و شیرینی دنیا آب تلخ و ناگوار در پی دارد مال دنیا آمیخته به رنج و عذاب آخرت است. ریسمان دنیا پوسیده و از هم پاشیده است زندگی دنیا، پیش درآمد مرگ است... صحت آن به سقم، سلامت آن به بیماری پیوسته است ملك آن در كمین ربایندگان، عزیزان آن ناپایدار و مغلوبند. سرمایه داران آن منكوب و همسایگان آن بدست مرگ ربوده شده اند.

[صفحه 268]

آیا در خانه ای كه قبلا دیگران در آن سكنی داشته اند ننشسته اید. چه بسیار كه پیش از شما بوده اند و آرزوهای بسیار و امیدهای بی شمار داشته اند در مال و امید و آرزو از شما نیرومندتر بودن و قوای مادی و معنوی بسیار داشتند، دنیا را می پرستیدند چه پرستیدنی! و گذشت می كردند چه گذشتی اما پس از مدتی آنها نیز رفتند بی آنكه از آن همه قدرت و مال و منال چیزی با خود داشته باشند، آیا شما آنها را ندیده اید، نمی شناسید و یا حكایتشان را در كتابها نخوانده اید؟ دنیا برای گذشتگان شما سخاوت داشته اما با همان سخاوت آنها را برد. ابتدا یاری داد مال و منال به آنها بخشید برخی آرزوهایشان را برآورد اما در تداوم راه به رنج و تعب كشانید و به سختی دچار كرد و كارشان را سست گرفت و در دست حوادث روزگار رهایشان ساخت و بینی شان را به خاك مالید و با حوادث بی شمار آنها را فانی و هلاك ساخت. ای مردم، شما ناشناسی و ناسپاسی دنیا را به چشم خود دیده اید، دیده اید كه هر كس به دنیا چسبید به فراق ابدی مبتلا شد آیا دنیا به علاقمندان خود نوشتهای داد و تعهدی سپرد؟... نه به آرزوهای دور و غیر ممكن مشتاق و بی تاب ساخت و آنها را به تنگی معیشت دچار ساخت و

به خانه گوری راهبرد، به جای روشنی به تاریك خاك كشید و آنها را از پای در انداخت و با حسرت و ندامت هم آغوش ساخت... آیا باز هم دنیا را انتخاب می كنید، آیا هنوز به دنیا آرام می گیرید و از او كام می جوئید؟ دنیا سرابی شوم است با آن چنان عمل كنید كه می دانید و آنرا جز گذرگاهی برای رسیدن به آخرت نبینید، از آن در گذرید، آنرا ترك گوئید از گذشتگان عبرت بگیرید و پند و نصیحت مرا پذیرا باشید. مال دنیا همیشه برای دنیا مانده است و آنها كه خود را نیرومندتر از دنیا می پنداشتند با حسرت و ندامت پا در گریز نهادند و به گورستان شتافتند و از خاك كفن بر تن نمودند. تا استخوانهایشان پوسید و دیگر كسی آنها را نمی خواند، خویشانی هستند كه یكدیگر را نمی بینند، بردبارانی هستند كه كینه توزی ندارند نادانهایی هستند كه چیزی را درنمی یابند از یاران خود شاد نمی شوند. از قحطی و تنگی دلتنگ نمی شوند. از روی زمین به دل زمین رفته اند و در فراخی و تنگی خفته اند با مردگان الفت گرفته اند. چنانكه خدای تعالی گفته است ما هستیم كه قادر، فاعل و عامل بازآوردن ایشانیم، ما هستیم كه آنها را پس می گیریم.


صفحه 267، 268.